محمد مهدی جانمحمد مهدی جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 روز سن داره

مغز بادام

لرزها وتکانه ها...

درست هفته هیجدهم بارداریم بود که اول تکون خوردناتو احساس کردم به درستی که چقدر حس خوبیه وقتی تکون میخوری کلی صدات میکنم (حسین)تا  با اسمت آشنا بشی و عکس العمل نشون بدی ولی تکون خوردنات فقط از داخل احساس میکنم و ظاهر سطح شکمم تکون نمیخوره.. فقط یه بار چند شب پیش بود که سطح شکم تکون خوردامروز هم که٢٦ آذر ماه بود فقط ساعت١بعد از ظهر احساست کردم ولی هر چی باشه از داداشی میتونم بگم بیشتر جنب و جوش میکنی و من از این بابت خیالم راحته دوستت دارم گل من...    
27 آذر 1391

هفته بیستم بارداری...

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ وزن كودك شما به 320 گرم رسيده است. طول بدن او نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است. (در بيست هفته اول طول بدن كودك را از سر تا باسن محاسبه مي كنيم. بعد از آن طول بدن او را از سر تا نوك انگشتان پا محاسبه مي كنيم. زيرا در بيست هفته اول پاهاي كودك خميده شده و در مقابل نيم تنه بالايي او قرار گرفته اند و به سختي مي توان طول آنها را اندازه گرفت). يك ماده چرب و سفيد رنگ بنام ورنيكس تمام بدن كودك را مي پوشاند تا از پوست او در مدت طولاني غوطه ور بودن در مايع آمنيوتيك محافظت كند. اين پوشش نرم و ليز حركت كودك در مجراي زايمان را نيز آسان تر مي كند. عمل...
27 آذر 1391

ماههای انتظار...

ماه اول: تخمک در رحم کاشته می‌شود. سلولهای تخمک برای نقشهای مختلف متمایز می‌شوند. مغز و ستون فقرات شکل میگی رد. با پایان ماه اول تخمک به اندازه یک دانه برنج است. در مادر تغییر خاصی به وجود نیامده است.  ماه دوم: مادر : بزرگ شدن و حساس شدن سینه ها. تکرر ادرار به علت فشار رحم به مثانه. افزایش ترشحات واژن. کودک : تخمک به اندازه 2.5 سانتی متر طول دارد. مغز و ستون فقرات تقریبا کامل می‌شود. اندامهای بدن به صورت جوانه هایی شروع به رشد می‌کند.  ماه سوم: مادر : تهوع بامدادی ممکن است بوجود بیاید. اشتها افزایش می‌یابد. ممکن ایت بی‌حوصله شود. شکم احساس سنگینی می‌کند. کودک : هم اکنون تخمک دیگر نام جنین به خ...
27 آذر 1391

صدای قلبت...

زمانی که برای سونوگرافی رفتم خیلی استرس داشتم چون کم و بیش از تشکیل نشدن قلب بعضی از جنینها چیزهایی شنیده بودم وقتی نوبت من شد آیت والکرسی رو خوندم بعد وارد اتاق شدم جالب اینجا بود همون متخصص سونو گرافی سر محمد جواد داداشی بوددکتر هومن دهخوارقانی کارش خوب بود اولین اقدامش هم صدای قلب بود آره این صدای قلب تو بود که در فضای اتاق طنین انداز شده بود ولی تایمش کوتاه بود همین شد که خدارو هزاران مرتبه شکر کردم{خدایا شکرت}.. ولی هنوز به غیر از بابایی و خودم و خودت کس دیگه ای مطلع نشده بودهمون تاریخها بود که عمو حسین هم اسباب کشی کرد و از ساختمان ما رفت  شهرستان گرگان من هم کم وبیش تو اسباب کشی کمک کردم البته حواسم به تو هم بود  
12 آذر 1391

مرداد ماه نود ویک...

مرداد ماه بود که تصمیممون قطعی شد اون موقع مامانی سرکار میرفت و روزه هم میگرفتم چون هنوز خبری از شما نبود تازه اصلا هم ویار وتهوع بارداری نداشتم وهر دو هفته هم با بی بی چک بررسی میکردم ولی خبری نبود تا اینکه سرما خوردم هر چی دوا درمان میکردم خوب نمیشدم برای تهیه دارو به داروخونه رفتم  یه بی بی چک دیگه هم خریدم فردا آن روزبعد از استفاده نتیجه مثبت بود سریع به بابایی خبر دادم بغلم کردو بوسیدم داداش محمدجواد هم خواب بود... چون همیشه مردد بودم حال عجیبی داشتم اولین اقدام من هم این بود سریع به دکتر زنان درمانگاه ایرانپارس مراجعه کردم .خانم دکتر موسوی زاده هم برای من یه سونو نوشت برای29/60/91وقتی که تو هشت هفته و سه روزگی بودی شرح سونو ؛ش...
11 آذر 1391

مبارک باد

امشب اولین شبه که نی نیمون وبلاگدار شده از طرف مامان و بابا وداداشی مبارک باد منتظرت میمونیم تا اردیبهشت 92 سالم وتندرست باشی مغز بادمومم...بوووووس
9 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادام می باشد