جمعه و مرخصی...
پنج شنبه 91/12/17 و 18 بابایی مرخصی گرفته بود که پنجشنبه رفتیم دکتر و خونه بابا جون رحمان و جمعه هم بعد از صرف صبحانه رفتیم دنبال بابا جون اینا با هم دیگه رفتیم ارم خرید خیلی شلوغ بود مقدار خرید جزیی کردیم چون هم داداشی خسته شده بود و اذیت میکررد هم من کمرم درد گرفته بود به خاطر همین من و داداشی رفتیم نشستیم تو ماشین منتظر مامان جون مرضیه وبقیه ...
راستی برا جوجوی گلم هم یه سر همی آبی رنگ دون دون خریدم پیش بند و پاپوش هم داره چه دوست داشتنی میشی وقتی تو تنت ببینم ...بوووووووووووووووووس
قرار شد فردا با با بابا جون رحمان دونفری بیایم خرید داداشی هم نیاریم...
بابایی هم به دلیل نداشتن مرخصی تقریبا خریدشو کامل کرد به جزء شلوووووار.!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی