محمد مهدی جانمحمد مهدی جان، تا این لحظه: 11 سال و 12 روز سن داره

مغز بادام

هشتم فروردین...

1392/1/10 6:39
نویسنده : مامان صبا
210 بازدید
اشتراک گذاری

امسال به خاطر جناب عالوووووووووو نتونستیم بریم سفر خوب ماههای آخریم دیگه...

اومدی جبران کنی ها...

امروز به همراه بابایی وداداش محمد جواد رفتیم بیمارستان گفتم این هفته خلوت تر از هفته دیگره همینطور هم بود سری نوبتمن شد زمانی که ماما داشت وزن و فشار رو میگرفت همه چیز خوب بود ولی زمانی که موس رو رو شکمم گذاشت صدای قلبت نمیدونم چرا ضعیف بود خود ماما چیزی نگفت نه گفت خوبه نه بد!!!!ولی بنده نگران شدم

زمانی که دکتر پرونده ام رو بررسی کرد از حرکاتت پرسیدگفتم به نظر کم شده  خدایش هم اولا شیطون تر بودی بیشتر ورجه ورجه میکردی

به خاطر نگرانی خودم باعث شد برم برا نوار قلب جنین اولین بار بود گفت یه چیز شیرین میل کن بشین تا نوبتت بشه نمیدونی چه استرسی داشتم تا نوبتم شد یه دستگاه بود با یه کمربند ویه دکمه که گفت هر وقت تون خوردی فشار بدم تو هم نامردی نکردی و یه  دو سه مرتبه تگون خوردی ولی باید بیشتر تکون ثبت میشد

داداشی و بابایی هم با کلی نگرانی پشت در نشسته بودند

تا اینکه دکتر دید گفت خوبه ولی باید حرکاتتو بعد از صبحانه وناهار بشمارم گفت اگه کم بود برم اورژانس دوشنبه دوازدهم هم خودش تو اورژانسه برا هفدهم فروردین هم سونو نوشته بر اساس اون تاریخ سزارین رو مشخص میکنه

هنوز که هنوزه منو با حرکات کمت نگران میکنیمامان جونی...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادام می باشد