محمد مهدی جانمحمد مهدی جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره

مغز بادام

فروردین ماه نود وسه...

1393/3/8 0:54
نویسنده : مامان صبا
350 بازدید
اشتراک گذاری

الحمدالله شکر خدا داری به یکسالگیت نزدیک میشی شکر خدا...

سرلاکتو عوض کردم گندم و عسل میخوری ولی مثل سابق زیاد دوس نداری

تو ایام فاطمیه سینه زدن رو یاد گرفتی تا حالا با آهنگ  و  مداحی می رقصیدی الان با هر چی موزیکه سینه می زنی و ها ها اااااااااااا میکنی.

از هشتم فروردین هم بلاخره چهار دست و پا رفتن رو به جد ادامه دادی انشالله جشن قدمت رو بگیرم..

جی جی بازی هم میکنی از وقتی برا داداشی جوجه رنگی خریدم حسابی سرگرم شدی ولی یه مشکلی هست اونم اینکه گردن جوجه بخت برگشتیه رو میگیری می بری سمت دهنت تا جوجه جیک جیک میکنه سریع ولش میکنی ویا اینکه از یه پا سرازیرش میکنی...هنگام بازی با جی جی نفستو از داخل بینیت صدادار میکنی فس فس آخر ذوقته ...

موقع خداحافظی هم بای بای میکنی و بعضی وقتا هم لفظ بای بای رو میگی

در کابینتها هم باز میکنی وسایلشو می ریزی بیرون

رو پشتی رو میزی هم تا میبینی سر جاشه میکشی پرت میکنی رو زمین 

از کلاه خوشت نمیاد همیشه دستت و میبری سمت کلاهت که درش بیاری

الحمدالله اشتهات برگشته غذا خوردنت بهتر شده 

سوار ماشین که میشیم سریع خودتو به فرمون و دست راهنما میرسونی از حرکت برف پاکن خیلی خوشت میاد

نی نی فرشته خاله هم میخوای بین انگشتات فشارش بدی فقط همین رو میدونی موجود زنده هستو تکون میخوره اگه اجازه دست زدن بهت بدیم همون بلایی که سر جوجه ها آوردی تکرار میشه

روابط عمومیت هم فعلا خوبه

سرت که به زمین میخوره منو نگاه میکنی که چه عکس العملی نشون میدم من میخندم تو هم مثل شیر بلند میشی انگار  نه انگار..

سه چرخه سواری حیاط و ماشین شارژی رو خیلی دوس داری

راستی علاوه بر عیدی نقدی از بابا جون رحمان اینم هدیه گرفتی

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادام می باشد