محمد مهدی جانمحمد مهدی جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مغز بادام

بیست وشش روز دیگه..

بیست وشش روز دیگه از امروز که دهم فروردینه تا اومدنت نمونده البته این تاریخ طبیعیه الان تو هفته سی و پنج هستم ... روز شمارت دیگه چیزی تا پایان نمونده نه زود بیا نه دیر تر به موقع بوووووس شدید هیجانی شدم
10 فروردين 1392

هشتم فروردین...

امسال به خاطر جناب عالوووووووووو نتونستیم بریم سفر خوب ماههای آخریم دیگه... اومدی جبران کنی ها... امروز به همراه بابایی وداداش محمد جواد رفتیم بیمارستان گفتم این هفته خلوت تر از هفته دیگره همینطور هم بود سری نوبتمن شد زمانی که ماما داشت وزن و فشار رو میگرفت همه چیز خوب بود ولی زمانی که موس رو رو شکمم گذاشت صدای قلبت نمیدونم چرا ضعیف بود خود ماما چیزی نگفت نه گفت خوبه نه بد!!!!ولی بنده نگران شدم زمانی که دکتر پرونده ام رو بررسی کرد از حرکاتت پرسیدگفتم به نظر کم شده  خدایش هم اولا شیطون تر بودی بیشتر ورجه ورجه میکردی به خاطر نگرانی خودم باعث شد برم برا نوار قلب جنین اولین بار بود گفت یه چیز شیرین میل کن بشین تا نوبتت بشه نمیدونی چ...
10 فروردين 1392

سال یکهزارو سیصد ونو دو..

سلام گلم سلام مامان جونی سال نو مبارک آرزوی بهترینها انشاله همه نی نی جونی ها صحیح و سالم از تو دل مامانیشون تشریف بیارند شما هم یکیش... بی صبرانه منتظر حضور گرمت تو جمع سه نفریمون هستیم انشاله به امید خدا... دوسمت دالم مامان گلی جون...  
10 فروردين 1392

شش هفته دیگه...

مامان جونی امروز که دارم تایپ میکنم آخرین یکشنبه سال نودو یک هجری قمری است تاریخ 91/12/27 که شما طبق تاریخ سونو اولم سی وسه هفته و چهار روزی دیگه چیزی هم به پایان سال نمونده چهارشنبه عیده ساعت دو خورده ای!!! تاریخ دیدار ما طبق این سونو شش هفته دیگه است... پس قوی باش؛ خوب استراحت کن تا خوب وزن بگیری . مامانی دوست دارم وقتی میای زردی نداشته باشی مثل داداشی آخه خیلی اذیت میشی و ازت خون میگیرند باید باز تو بیمارستان بستری بشی 
27 اسفند 1391

نی نی خاله راضیه...

مامان جونی امروز خاله راضیه سونوگرافی داره  امروز مشخص میشه جنینش ضربان داره برا ادامه زندگی یا نه؟؟؟ ازت میخوام  با اون دستای قشنگت برا خاله جون و نی نییش دعا کنی اگه صلاح در بودنشه براشون بمونه!!!!!! دیشب که داشت میرفت بستری بشه تو بیمارستان کلی گریه میکرد دلم براش کباب شد..
27 اسفند 1391

سی وسه هفتگی گل پسرم...

  33 Weeks Pregnant At 33 weeks pregnant, Baby will be here soon! Have you begun Baby's layette? Do you have an alternate route to the hospital mapped out? No pressure, Mom! And learn what to expect with Braxton Hicks, buying for Baby, C-sections, and more!   Your unborn baby's senses continue to develop. If you talk to your baby, she can hear you. In fact, her world is full of sounds. In addition to your voice, she can hear your stomach growling and your lungs taking in air, along with the reassuring vibrations of your heart beating. Also, your baby's skin has turned from red to pink and she has started prep...
25 اسفند 1391

سرما خوردگی مامانی...

ای وای مامانی نمیدونی چقدر گلوم درد میکنهالان چهار روزی میشه که سرما خوردم  از اونجایی که نمی تونم دارو مصرف کنم روز به روز بدتر میشم از خوردن عناب و نشاسته آبمیوه و شیر عسل و شلغم و سوپ و آش هم کاری ساخته نبود تازه امروز آبریزش هم پیدا کردم خلاصه بگم که حالم بده با توجه به حجم مایعاتی که مصرف میکنم به علت عرق ریختن بیش از حد آب بدنم کم شده... برام دعا کن زود زود خوب بشم...منتظرما!!!!!!!!!
25 اسفند 1391

خانه تکانی تعطیل...

امسال خونه تکونی رو به خاطر حضور شما در وجودم تعطیل کردم  ولی بد جور رو اعصابمه از طرفی پیشنهاد اینکه کارگر بگیرم هم بابایی داد ولی من کارشو نو قبول ندارم یکی دو بار هم  مامان جون مرضیه ودایی مجتبی گفتند بیایم کمک قبول نکردم خاله جون هم که دو هفته پیش خبر باردایشو داد  در حال حاضر نمیتونه بیاد کمکم چون استراحت مطلق @@@@@@@@@@راستی کلی برا خاله جونی دعا کن که نی نی شون قلب داشته باشه!!!یادت نره اا؟؟ آخه تو حاملگی قبلیم داداشی خاله جون راضیه دایی جون مجتبی اومدند کارا مو کردند...
21 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادام می باشد