محمد مهدی جانمحمد مهدی جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

مغز بادام

هفته سی ام بارداری...

اندازه كودك شما كمي بيشتر از 39.3 سانتي متر شده است و وزن او حدود 1350 گرم مي باشد. مايع آمنيوتيك اطراف او اكنون حدود 700 گرم است اما با گذشت زمان كودك شما رشد كرده و حجم بيشتري از رحم را به خود اختصاص خواهد داد و در نتيجه حجم مايع آمنيوتيك اطراف او كاهش خواهد يافت. چشمان او باز و بسته مي شوند، او قادر است بين تاريكي و روشنايي تمايز قائل شود و حتي مي تواند حركت يك منبع نور را به سمت عقب و جلو دنبال كند. هنگامي كه كودك شما متولد شود چشمانش را در بيشتر طول روز بسته نگه مي دارد. هنگامي كه چشمانش را باز مي كند مي تواند به تغييرات نور واكنش نشان دهد. اما ميزان دقت بينايي او تنها 20/1 (يك بيستم) است، يعني فقط اشيائي را دقيقا تشخيص مي دهد كه تنها چ...
1 اسفند 1391

خرید...

امروز به همراه بابایی و دادشی رفتیم خیابون بهار برای خرید سیسمونی چند قلم از کالاهای مورد نیاز مثل پوشاک و وسایل بهداشتی تهیه کردیم و برگشتیم خونه ناهار هم مهمون بابایی بودیم امروز مامانی تپش قلب داشت دیروز هم که برا چکاپ ماهانه رفتم دکتر گفت افزایش وزن دارم شاید تپش هم به همین مربوط بشه انگشتهای پاهام هم همش میگیره ول نمیکنه دکتر معصومی برام آزمایش قند وتیروئید نوشت هنوز انجام ندادم انشالله یکشنبه هم برم آزمایشگاه هم کلاسهای بارداری و شیر دهی داداشی هم برات یه سری عروسک خرید که در حال حاضر باز کرده و بازی میکنه جالب اینجاست شیشه شیر تو هم میخواست آب بکنه و بخوره ...(قربون هر دوتاتون دوستتون دارم) درحال حاضر هم شعر نی نی کوچولو یه ...
27 بهمن 1391

سونوگرافی...

دیروز برای انجام سونو رفتم درمانگاه ایرانپارس یه یکساعتی طول کشید تا نوبتم بشه نمیدونم چرا اینقدر اظطراب داشتم خلاصه نوبتم شد رفتم داخل همین که موس رو روی شکمم گذاشت و میغلتوند گفت:باشوهرت فامیلی گفتم آره نفسم تو سینه حبس شده بود گفت تو فامیل سابقه بیماری دارید گفتم نه چند ثانیه سکوت دیگه تاب نیاوردم دستم رو گذاشتم رو پاش گفتم خانم دکتر چیزی شده گفت نه مگه قرار بود اتفاقی بیافته آهی کشیدم گفتم قربونت برم شما که مارو کشتید گفت من اینو از همه میپرسم بعد گفت تاریخ آخرین پریودت گفتم 4 مرداد تاریخ زایمان با سونو گفتم دهم یازدهم اردیبهشت گفت یکی دو هفته بیشتر نشون میدی با توجه به وزن جنین بعد دای قلبش رو برا گذاشت الحمدالله شکر خدا بعدهم تعداد انگ...
27 بهمن 1391

ماه هشتم بارداری..

چه زود این ماه های قشنگ زندگی میان و میرند ... مسایل عبادی این ماه جالبه که هر روزش متفاوته شنبه؛بعد نماز صبح 10 بار سوره مبارکه قدر باید تلاوت بشه یکشنبه؛بعد از نماز صبح 2 مرتبه سوره والتین دوشنبه؛سوره مبارک یس سه شنبه؛ سوره مبارکه فرقان چهارشنبه :سوره دهر پنج شنبه:سوره حمد و محمد  جمعه: سوره مبارکه صافات از خوراکی ها هم باید در این ماه ماست شیرین و عسل و جمعه ها ناشتا خوردن انار شیرین فراموش نشه  دیشب هم توی سایت به جستجوی عوارض کم کاری تیروئید روی جنین  بودم این شد نتیجه تا قبل از هفته هفتم باید از قرصهای لووکسین استفاده کرد چون هنوز جنین از منبع تیروئید مادر استفاده میکنه اگر قرص مصرف بشه در ماه اول هیچ...
27 بهمن 1391

خبر بارداری من ..

آبان ماه بود برای عروسی رفته بودیم دامغان(عروسی میثم) خونه عمو حسین داشتیم لباس میپوشیدیم بریم تالار اونجا به صورت سر بسته گفتم ولی هیچ کس باورش نشد خلاصه رفتیم عروسی شدیدا سرم درد میکرد جوری که بعد عروسی بزن و برقص آخر شب تو قهوه خانه سنتی رو نرفتم و ترجیح دادم قرص بخورم تو ماشین دراز بکشم یکم بهتر شده بودم دایی مهدی دید پرهام و محمد جواد هم خوابشون میاد رفت عمه مریم رو صدا کرد یه ماشین شدیم رفتیم خونه عمه مریم برای خواب دیگه خونه عروس داماد نرفتیم حالا میخوایم زودتر بخوابیم عمه وسایل پذیرایی رو آورد من فقط چای خوردم جا مون رو اتاق پذیرایی انداخت خیلی سرد بود ولی خوابیدیم صبح روز عید غدیر بود بعد خوردن صبحانه رفتیم خونه عموحسین زنعمو از صبح...
27 بهمن 1391

ماه هفتم بارداریم

نوبت دکترم این ماه دوازدهم بهمن بود رفتم برا ی چکاپ ماهانه و نشون دادن آزمایش دیابت و تیروئیدم که الحمدالله دیابت نداشتم ولی مثل همیشه تیروئیدم مشکل داشت ٤/٣بود نوشت برای مشاوره با فوق تخصص غدددکتر فتاحی که اونم روز دوشنبه رفتم گفت طوری نیست همون قرص رو ادامه بده کلاس شیردهی هم شرکت کردم آخر هم از همه دوتا سوال کرد بعد پرونده رو مهر زد به معنی اینکه تو کلاسها شرکت کردم آخه از شرایط پذیرش تو بیمارستان شرکت تو کلاس شیردهی که سه نوبته با کلاس بارداری کلاس تن آرامی هم که ورزش تو دوران بارداریه اجباری نیست... راستی تو این ماه بابایی رفت مشهد قرار بود با هم بریم ولی من نرفتم من و داداشی رفتیم خونه بابا جون رحمان دو روزی هم دایی مجتبی اومد پیش ما...
19 بهمن 1391

لرزها وتکانه ها...

درست هفته هیجدهم بارداریم بود که اول تکون خوردناتو احساس کردم به درستی که چقدر حس خوبیه وقتی تکون میخوری کلی صدات میکنم (حسین)تا  با اسمت آشنا بشی و عکس العمل نشون بدی ولی تکون خوردنات فقط از داخل احساس میکنم و ظاهر سطح شکمم تکون نمیخوره.. فقط یه بار چند شب پیش بود که سطح شکم تکون خوردامروز هم که٢٦ آذر ماه بود فقط ساعت١بعد از ظهر احساست کردم ولی هر چی باشه از داداشی میتونم بگم بیشتر جنب و جوش میکنی و من از این بابت خیالم راحته دوستت دارم گل من...    
27 آذر 1391

هفته بیستم بارداری...

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ وزن كودك شما به 320 گرم رسيده است. طول بدن او نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است. (در بيست هفته اول طول بدن كودك را از سر تا باسن محاسبه مي كنيم. بعد از آن طول بدن او را از سر تا نوك انگشتان پا محاسبه مي كنيم. زيرا در بيست هفته اول پاهاي كودك خميده شده و در مقابل نيم تنه بالايي او قرار گرفته اند و به سختي مي توان طول آنها را اندازه گرفت). يك ماده چرب و سفيد رنگ بنام ورنيكس تمام بدن كودك را مي پوشاند تا از پوست او در مدت طولاني غوطه ور بودن در مايع آمنيوتيك محافظت كند. اين پوشش نرم و ليز حركت كودك در مجراي زايمان را نيز آسان تر مي كند. عمل...
27 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادام می باشد